هوش مصنوعي به زبان ساده براي كودكان زير 16 سال
rks از نورون هاي مصنوعي ايده آل شده و ن هوش مصنوعي به زبان ساده براي كودكان شان داد كه چگونه آنها مي توانند عملكردهاي منطقي ساده اي را در سال 1943 انجام دهند.[59][60] آنها اولين كساني بودند كه آنچه را كه محققان بعدي شبكه عصبي ناميدند توصيف كردند.[61] اين مقاله تحت تأثير مقاله قبلي تورينگ "درباره اعداد محاسباتي" از سال 1936 با استفاده از "نرونهاي" دو حالته بولي مشابه قرار گرفت، اما اولين مقاله اي بود كه آن را براي عملكرد عصبي به كار برد.[54] يكي از دانشجوياني كه از پيتس و مك كالوچ الهام گرفته شده بود، ماروين مينسكي جوان بود كه در آن زمان يك دانشجوي فارغ التحصيل 24 ساله بود. در سال 1951 (با دين ادموندز) او اولين ماشين شبكه عصبي هوش مصنوعي به زبان ساده براي كودكان ، SNARC را ساخت.[62] (قرار بود مينسكي به يكي از مهم ترين رهبران و مبتكران هوش مصنوعي تبديل شود.).
روبات هاي سايبرنتيك
روباتهاي آزمايشي مانند لاكپشتهاي دبليو. گري والتر و جانز هاپكينز در دهه 1950 ساخته شدند. اين ماشين ها از كامپيوتر، الكترونيك ديجيتال يا استدلال نمادين استفاده نمي كردند. آنها به طور كامل توسط مدارهاي آنالوگ كنترل مي شدند.[63]
بازي هوش مصنوعي
در سال 1951، با استفاده از ماشين Ferranti Mark 1 دانشگاه منچستر هوش مصنوعي به زبان ساده براي كودكان ، كريستوفر استراچي برنامه چكرز و ديتريش پرينز براي شطرنج نوشت.[64] برنامه چكرز آرتور ساموئل، موضوع مقاله او در سال 1959 "برخي مطالعات در يادگيري ماشين با استفاده از بازي چكرز"، سرانجام به مهارت كافي براي به چالش كشيدن يك آماتور محترم دست يافت.[65] هوش مصنوعي بازي همچنان به عنوان معياري براي پيشرفت هوش مصنوعي در طول تاريخ خود مورد استفاده قرار مي گيرد.
استدلال نمادين و نظريه پرداز منطق
هنگامي كه دسترسي به كامپيوترهاي ديجيتال در اواسط دهه هوش مصنوعي به زبان ساده براي كودكان پنجاه امكان پذير شد، تعداد كمي از دانشمندان به طور غريزي دريافتند كه ماشيني كه مي تواند اعداد را دستكاري كند مي تواند نمادها را نيز دستكاري كند و اينكه دستكاري نمادها مي تواند جوهره تفكر بشر باشد. اين يك رويكرد جديد براي ايجاد ماشين هاي تفكر بود.[66]
در سال 1955، آلن نيول و (برنده جايزه نوبل آينده) هربرت A. Simon "نظريه پرداز منطق" را ايجاد كردند (با كمك جي سي شاو). اين برنامه در نهايت 38 مورد از 52 قضيه اول راسل و وايتهد را در Principia Mathematica اثبات مي كند و براي برخي شواهد جديد و زيباتر مي يابد.[67] سيمون گفت كه آنها «مسئله ذهن/بد هوش مصنوعي به زبان ساده براي كودكان ن ارجمند را حل كردهاند و توضيح دادهاند كه چگونه يك سيستم متشكل از ماده ميتواند ويژگيهاي ذهن داشته باشد.»[68] (اين بيانيه اوليه موضع فلسفي بود كه جان سرل بعداً آن را «هوش مصنوعي قوي» ناميد. «: كه ماشينها ميتوانند مانند بدن انسانها حاوي ذهن باشند.)[69] پارادايم استدلال نماديني كه آنها معرفي كردند تا اواسط دهه 90 بر تحقيقات و تأمين مالي هوش مصنوعي مسلط بود و همچنين الهامبخش انقلاب شناختي بود.
كارگاه دارتموث
كارگاه آموزشي دارتموث در سال 1956 يك رويداد مهم بود كه هوش مصنوعي به زبان ساده براي كودكان آغاز رسمي هوش مصنوعي را به عنوان يك رشته دانشگاهي نشان داد.[70] توسط ماروين مينسكي، جان مك كارتي و دو دانشمند ارشد: كلود شانون و ناتان روچستر از IBM سازماندهي شد. هدف اصلي اين كارگاه، بررسي امكانات ايجاد ماشينهايي بود كه قادر به شبيهسازي هوش انساني بودند، كه نشاندهنده شروع يك كاوش متمركز در قلمرو هوش مصنوعي بود. [71] پيشنهاد كنفرانس بيان مي كرد كه آنها قصد داشتند اين ادعا را آزمايش كنند كه "هر جنبه اي از يادگيري يا هر ويژگي ديگري از هوش را مي توان به قدري دقيق توصيف كرد كه مي توان ماشيني براي شبيه سازي آن ساخت".[72]
خود اصطلاح «هوش مصنوعي» به طور رسمي توسط جان مك كارتي در اين كارگاه معرفي شد. [73] (اصطلاح "هوش مصنوعي" توسط مك كارتي براي اجتناب از ارتباط با سايبرنتيك و نفوذ نوربرت وينر انتخاب شد.)[74]
شركت كنندگان شامل ري سولومونوف، اليور سلفريج، ترنچارد مور، آرتور ساموئل، آلن نيول و هربرت اي. سيمون بودند كه همگي برنامه هاي مهمي را در دهه هاي اول تحقيقات هوش مصنوعي ايجاد كردند.[75] در كارگاه نيوول و سايمون اولين "نظريه پرداز منطق" را ارائه كردند.[76]
كارگاه آموزشي دارتموث در سال 1956 لحظه اي بود كه هوش مصنوعي به زبان ساده براي كودكان هوش مصنوعي نام، مأموريت، اولين موفقيت بزرگ و بازيگران كليدي خود را به دست آورد و به طور گسترده اي تولد هوش مصنوعي در نظر گرفته مي شود.[77]
انقلاب شناختي
نوشتار اصلي: انقلاب شناختي
در پاييز 1956، نيوول و سايمون همچنين نظريهپرداز منطق را در جلسه گروه علاقهمند ويژه در نظريه اطلاعات در موسسه فناوري ماساچوست ارائه كردند. در همان جلسه، نوام چامسكي دستور زبان مولد خود را مورد بحث قرار داد و جورج ميلر مقاله برجسته خود را با عنوان "عدد جادويي هفت، به علاوه يا منهاي دو" توصيف كرد. ميلر نوشت: "من سمپوزيوم را با اين اعتقاد، بيشتر شهودي تا عقلاني، ترك كردم كه روانشناسي تجربي، زبان هوش مصنوعي به زبان ساده براي كودكان شناسي نظري، و شبيه سازي رايانه اي فرآيندهاي شناختي، همه قطعاتي از يك كل بزرگتر هستند."[78]
اين نشست آغاز "انقلاب شناختي" بود -- يك تغيير پارادايم بين رشته اي در روانشناسي، فلسفه، علوم كامپيوتر و علوم اعصاب. اين الهام بخش ايجاد زيرشاخه هاي هوش مصنوعي نمادين، زبان شناسي مولد، علوم شناختي، روانشناسي شناختي، علوم اعصاب شناختي و مكاتب فلسفي محاسبات گرايي و كاركردگرايي Artificial intelligence in plain language for children بود. همه اين فيلدها از ابزارهاي مرتبط براي مدلسازي استفاده كردند
برچسب: ،
ادامه مطلب